سیلواناسیلوانا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

سیلوانا(دختر بهشتی )

سه روز تعطیلی

سلام و صد سلام به نی نی نیومده و ندیده خودم . خوبی مامان جون، منو ببخش از اینکه دیر به دیر میام برات می نویسم . این روزها اصلا حوصله ندارم . از روز پنج شنبه تا شنبه به مدت سه روز تعطیل بودم و تونستم یه دل سیر بخوابم . ولی روز جمه عزیز جون ( مامان بنده) اسباب کشی داشتن و ما هم کمکشون کردیم و کلی خسته شدیم . روز پنج شنبه صبح از خونه مادر(مادرشوهر جان) آمدیم رفتیم کتاب زبان رو بخریم که نداشتن . چون من روز قبلش تماس گرفتم و گفتند داریم بیاین ببرید رفتم ، وقتی گفت تمام کردم کتاب و الان ندارم عصبانی شدم و کلی دادو بیداد راه انداختم . چون اونروز تعطیلی من بود و من به خاطر این کتاب از جردن تا نارمک رفته بودم و کلی با این رانندگی در حد افتض...
25 دی 1390

شب یلدا و دو روز بعد از اون

روز چهارشنبه آخرین روز پائیز 90بود و من برای خودم مهمان دعوت کرده بودم شب قبل یک عدد کدو تنبل رو توی قابلمه مسی پختم و برای شب یلدا آماده کرده بودم . روز چهارشنبه حدود ساعت 5/5 از اداره رفتم خونه و توی یک ترافیکی گیر کردم که نگو و نپرس. از فرط خستگی پام روی کلاج خواب رفته بودو دیگه نمی تونستم رانندگی کنم . حدود ساعت 15/7 شب رسیدم خونه ولی از قبل به بابا جونی طرز پختن مرغ رو گفته بودم که ایشون هم زحمت این کار و کشیده بودن . .قتی رسیدم خونه دیدم عجب بوی خوبی به مشام می رسه. یک ربع از رسیدن من می گذشت که عزیز جون و خاله زهرا اومدن خونه. منم قبل از اینکه اونها بیان برنجم رو بار گذاشته بودم . چای و میوه براشون آوردم و نوش جان کردن تا شا...
3 دی 1390
1